English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (7884 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flood stage U تراز بحرانی طغیان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flood way U سیل
flood U بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood U طغیان
flood U طغیان کردن
flood U سیل گرفتن
flood U غرق کردن
flood U اشک
flood U رو د دریا
flood U طوفان
flood U سیل
flood discharge U بده طغیان
flood discharge U بده فزون ابی بده سیل
flood gate U ابگیره
flood gate U بندسیلگیر
flood oiling U روغنکاری گردشی
flood lubrication U روغنکاری سیلابی
flood plain U دشت سیلابی
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
flood currents U پندام
flood currents U سیلاب
flood waters {pl} U سیل
counter flood U اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
catastrophic flood U سیل بلاخیز
flood gate U سد دریچهای
flood control U سیل بندی
flood current U جریان مدی
flood currents U جریان سیلابی
flood waters {pl} U طغیان آب
flood tide U مد
flood tide U اب مد
maximum flood U طغیان بیشینه
initial flood U پیش سیل
maximum flood U سیل بیشینه
subject to the flood U دستخوش سیل
flood risk U خطر سیل
flood walls U سیل بند
flood volume U حجم سیل
flood valve U شیر پر اب کن
flash flood U سیل برق اسا
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
The flood swepot away the bridge. U سیل پل رابرد
daily flood peak U بیشینه روزانه سیل
maximum flood discharge U بده حداکثرطغیان
flood level mark U داغ سیلاب
maximum flood discharge U بده بیشینه طغیان
forced flood lubrication U روغنکاری تحت فشار
distributed flood ligh system U روشنائی کلی توسط پروژکتور
second stage U مرحلهدوم
stage U مقام
first stage U مرحلهاول
to go on the stage U بازیگرشدن
to go on the stage U اکترشدن
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
third stage U مرحلهسوم
not stage U مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
behind the stage <adj.> <adv.> U خصوصی [اصطلاح مجازی]
stage U اسکان دادن
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage U چوب بست
stage U مرحله
stage U مرحله دار شدن اشکوب
stage U در صحنه فاهرشدن
stage U طبقه
stage U پایه وهله
stage U منزل
stage U صحنه
stage U پرده گاه مرحله
stage U صحنه نمایش
behind the stage <adj.> <adv.> U محرمانه [اصطلاح مجازی]
to go on stage U وارد صحنه [نمایش] شدن
stage U سکو
stage U درجه مرحله
at this stage <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
stage U یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage U قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage U نیمکت اویزان
stage U مراحل مختلف یک موشک
stage U اشکوب
stage set U تعویض سن
termination stage U مرحله پایانی
this play does not stage well U این داستان خوب در نمایش در نمیاید
stage-struck U شیفتهی بازیگری
single stage U یک طبقهای
to put on the stage U بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
stage set U تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage race U مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage direction U کاگردانی
stage direction U مدیریت
stage craft U فن درست کردن نمایش
stage coach U دلیجان
single stage U یک طبقه
stage director U مدیر نمایش
stage fever U کرم بازیگری یا اکتری
stage payments U پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
turbine stage U طبقه توربین
at the rear of the stage <adj.> <adv.> U در پس پرده
mechanical stage U پایهمکانیکی
regulator first stage U صفحهنمایشنخستینرگلاتور
To appear on the scene (stage). U روی صحنه ظاهر شدن
stage clip U سطحنمایش
stage curtain U پردهنمایش
centre-stage U شرائطبسیار حساسو مهم
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
speed stage U سطح سرعت
stage-struck U عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
at the rear of the stage <adj.> <adv.> U پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
two stage experiment U ازمایش دو مرحلهای
two stage sampling U نمونه گیری دو مرحلهای
speed stage U مرحله سرعت
stage door U در عقب صحنه
stage doors U در عقب صحنه
stage whisper U نجوای روی صحنه
stage whispers U نجوای روی صحنه
landing stage U حملباقایق
stage manager U مدیر نمایش
anal stage U مرحله مقعدی
buffer stage U مرحله میانگیر
killer stage U صافی رنگ
converter stage U طبقه مبدل
developmental stage U مرحله تکوینی
developmental stage U مرحله پیشرفت
differential stage U مرحله تفاضلی
energy stage U لایه انرژی
first audio stage U مرحله صوتی نخست
stage-managed U اداره کردن
impluse stage U طبقه فشار مستقیم
initial stage U طبقه نخستین
stage fright U صحنه هراسی
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage manager U کارگردان نمایش
stage managers U مدیر نمایش
stage managers U کارگردان نمایش
stage manage U اداره کردن
stage manage U کارگردانی کردن
stage-manage U اداره کردن
stage-manage U کارگردانی کردن
stage-managed U کارگردانی کردن
stage-manages U اداره کردن
stage-manages U کارگردانی کردن
stage-managing U اداره کردن
stage-managing U کارگردانی کردن
input stage U طبقه ورودی
input stage U طبقه اولیه
quick stage U ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
multi stage U چند طبقه
oedipal stage U مرحله ادیپی
oral stage U مرحله دهانی
multi stage U چند مرحلهای
modulator stage U طبقه مدولاسیون
mixer stage U طبقه مخلوط کننده
main stage U عرشه اصلی
output stage U مرحله خروجی
phallic stage U مرحله التی
main stage U طبقه اصلی
macro stage U مرحله کلان
larval stage U مرحله کرمی
multi stage experiment U ازمایش چند مرحلهای
multi stage press U پرس چند طبقه
multi stage production U تولید چند مرحلهای
multi stage sampling U نمونه گیری چند مرحلهای
frequency divider stage U طبقه مقسم فرکانس
push pull stage U طبقه پوش- پول
power output stage U طبقه خروجی
power amplifier stage U مرحله فزون ساز توان
multi stage amplifier U امپلی فایر چند طبقه
multi stage amplifier U تقویت کننده چند طبقه
low power stage U طبقه کم قدرت
high pressure stage U طبقه فشار قوی
mechanical stage control U کنترلپایهمکانیکی
two stage least squares method U برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
two stage least squares method U روش حداقل مربعات دومرحلهای
To stage political demonstrations. U تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
multi stage scaffolding U داربست چند طبقه
It was stage –managed . It was trumped up. U صحنه سازی بود
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
anal retentive stage U مرحله مقعدی ضبطی
anal expulsive stage U مرحله مقعدی دفعی
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
Stage party ( films , movies ) . U میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. U صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com